چرا باید کتاب بخوانیم ؟
با خواندن کتابهای مختلف شما با هر مسئلهای بارها از زوایای مختلف روبرو میشوید. مثل اینکه کسی نقشه فرار را روبروی شما گرفته باشد! تمامی راهها و انتخابها برای شما روشن و واضح میباشند. شما بارها در قالب شخصیتهای متفاوت زندگی کردهاید و تصمیمهای متفاوتی گرفتهاید. شما کم کم همان پیر خردمندی میشوید که در تمام داستانها حسرتش را میخوردید! حقیقت جالبی که در مورد اکثر انسانها وجود دارد آرزوی زیستن چندباره و تجربه زندگیهای متفاوت میباشد، اما اکثر آنها از این تجربهای که به راحتی در اختیار آنها گذاشته شده غافلاند! کتاب خوب! ماشین زمانی که همه، سالها از آرزوی داشتنش دم میزنند همان ادبیات میباشد! شما با مطالعه در زمان سفر میکنید. (بسیار سفر باید تا پخته شود خامی…)
ذهن شما بصورت ناخودآگاه سرشار از کلمات و لغات میباشد، پس بصورت ناخوداگاه شما خیلی بهتر از بقیه قادر به توضیح درونیات و تفکرات و باز کردن مسایل میباشید. شما با انواع استعاره و توصیف در کتابها مواجه شدهاید پس به راحتی استعاره پنهان پشت هرچیزی را درک میکنید. زندگی ما و این دنیا یک استعاره بزرگ میباشد و چطور بدون درکی از ادبیات میتوانیم از این استعاره رازگشایی کنیم؟
نحوه دریافت شما بعنوان یک فرد کتابخوان حتی از یک فیلم هم بسیار متفاوتتر از یک فرد عادی خواهد بود. شما در بحثها خیلی راحتتر از یک فرد غیر کتابخوان موفق به توضیح و صحبت کردن میشوید. دیدگاه شما نسبت به خیلی از مسایل بازتر و وسیع میشود و براحتی میتوانید تصمیماتی بگیرید که زندگی شما را از اشتباه و تجربههای بد خالی کند.
در دنیای امروز چیزی که بیشتر از هر موضوعی اهمیت دارد شخصیسازی میباشد. همه سعی در شخصیسازی و درست کردن سبک و روشهای شخصی برای زندگیشان میباشند. چیزهایی که نشان دهد من با دیگری متفاوت هستم. من سبک و عقیده خود را دارم. هیچچیز به اندازه کتاب خواندن شما را در شخصیسازی موفق نمیکند. ذهن شما قدرت پردازش و دریافت عمیقی پیدا میکند که ناخوداگاه سبک زندگی و عقاید شما را تحت شعاع قرار میدهد. این تغییر است که شما را از بقیه متفاوت میکند نه صرف بیان یک جمله از فلان نویسنده در فلان کتاب!
چرا باید کتاب بخوانیم؟
ادبیات به نجات زندگی آدمها برخاسته. ادبیات دست شما را باز گذاشته که با خواندن یک کتاب خوب به تحول برسید که در زندگی عادی شاید هرگز به آن نمیرسیدید! ادبیات به شما قدرت فوقالعاده تصور و تخیل را میدهد. این اجازه که خود را جای کس دیگری بگذارید که با همذات پنداری به تصفیه روح و روان خود برسید. شما با خواندن یک کتاب تاریخی و ستمهایی که به انسانهای دیگر روا شده و با قدرت همذات پنداری به درک عظیمی از زندگی میرسید. رنج تمام انسانها رنج شخصی خود شما است پس دیگر نمیتوانید به ظلم و تبعیض بیتفاوت باشید نمیتوانید خشونت نشان بدهید. ادبیات به شما این اجازه را میدهد که با خواندن یک کتاب خوب خود واقعیتان را پیدا بکنید با خواندن یک داستان به فلسفه و خودشناسی برسید. ادبیات عظیمترین موتور محرک روح انسان میباشد چون شما را قادر میسازد با خواندن یک داستان به تاریخ یا اجتماع – سیاست – فلسفه – روانشناسی و غیره برسید، فکر کنید و بفهمید.
تفاوات اصلی ادبیات با سایر رشتهها در همین میباشد. شما نمیتوانید یک کتاب صرف فلسفه یا سیاست بخوانید و به همه مفاهیم ذهنی دیگر هم دست بیابید. اما ادبیات زندگیست. چرا؟ چون دقیقا مثل خود زندگی همه چیز را با هم دارد و در بر میگیرد.
خیلی از افرادی که اهل مطالعه میباشند خوانندگان ادبیات داستانی را جز خوانندگان جدی نمیشمارند! این افراد در اشتباه محضاند! ادبیات همه آن چیزی است که ما برای زندگی کردن لازم داریم. یک کتاب خوب میتواند مسیر زندگی شما را تغییر دهد. داستانها بیشتر از هر مرجع دیگری به شما آموزش میدهند. یک نویسنده بعنوان یک انسان میخواهد بهترین و عمیقترین دریافت خود از زندگیاش را بنویسد و در اختیار مخاطب قرار بدهد، خواندن این بسته اطلاعاتی فشرده دقیقا مانند همان عصاره کیمیاگری میباشد که بعد سالهای آزمون و خطا و تجربه به دست آمده و در چند قطره جمع شده است. هر کتاب خوب همان محلول کیمیاگری از انسانی بزرگ است. چطور میتوانید از سرکشیدن محلول خودداری کنید؟
ما اینجاییم که زندگی کنیم. اما چطور میتوان بهتر زندگی کرد؟ مثل تمام چیزهای دیگر با تمرین! کتاب خوب همان تمرینی میباشد که ما را برای غلبه بر این زندگی غیرقابل پیشبینی کار کشته میکند! ادبیات همان مربی سختکوشی است که عرق شما را خشک میکند و شما را به داخل رینگ میفرستد!
مقاومت نکنید! کتاب خوب بخوانید. شما نمیدانید اما شاید در کتابی که میخوانید جملهای، شخصیتی و یا کلیدی برای قفل درون شما وجود داشته باشد. از باز کردن و وسیع شدن روح خود نترسید. از اینکه در سن کم به تجربه تمام دنیا برسید نترسید. قطعا احساس پیری نخواهید کرد! شما کم کم به قدرت انتخاب و آزادی و رهایی میرسید که دیگر به هرچیزی تن نمیدهید، خود را اسیر زندگی روزمره و بیارزش نمیکنید. ممکن است دیگران مطالعه های شما را مسخره کنند چون ترس همین تفاوتها راحتشان نمیگذارد. ترس اینکه نکند او سهم بیشتری از زندگی ببرد و من نه! چون به تدریج شما به زندگی و مجموعه رفتارها و انتخابهایی میرسید که بسیار انسانیتر و رهاتر از زندگی یک فرد غیر کتابخوان میباشد.
پس هر زمان دیگری که کسی از شما پرسید چرا کتاب میخوانی؟ بگویید چون از بزرگ شدن روحم ابایی ندارم. چون من انسان حریصی میباشم و میخواهم به جای هزاران نفر زندگی کنم.
چرا باید کتاب بخوانیم؟؟
جهت ارتباط با روانشناس خوب در کرج با ما در ارتباط باشید.
برای خواندن آخرین مقاله درمورد اختلالات جنسی اینجا کلیک کنید.