حفظ تعادل در رابطه
حفظ تعادل در رابطه : از نگاه من، تعادل جایگاهی در وسط میباشد. نقطهای در میانه که از خواص دو سوی یک ویژگی بهره برده ولی به هیچ طرف سنگینی نمیکند. اهرم نمونهٔ مناسبی از تعریف تعادل میباشد. همیشه به سمتی خم میشود تا زمانی که در دو طرف آن وزنهٔ یکسان قرار دهیم.
میتوان تعادل را هر چیزی یافت. در کار، زندگی، رابطه ی اجتماعی و… و در مقابل، اعتیاد یکی از نشانههای خارج شدن از تعادل میباشد و دلیلش کمبود یا نبود توجه در آن قسمت است؛ مانند اعتیاد به شبکههای اجتماعی که از کمبود کیفی رابطههای اجتماعی شکل میگیرد.
در رفتارهای کند و تند، تصمیمهای احساسی و منطقی یا نبود اولویت به کار یا زندگی و در هرجایی که بتوان دوگانگی تعریف کرد، بیتعادلی ممکن میباشد.
روابط نیز از این موضوع مستثنا نمیباشد. زمانی که میتوان آن را به رابطه ی دور و نزدیک تقسیم کرد و انتظار تغییر داشت، پس براحتی میتوان عدم تعادل را مشاهده کرد.
ریشه ی عدم تعادل در روابط کجاست؟
از دیدگاه من، ریشه ی آن در خودآگاه و ناخودآگاه نهفته میباشد. بخشی از آن مربوط به کنش و واکنشهایی میباشد که سعی میکنیم بهاصطلاح «آگاهانه» باشد و قسمتی دیگر ریشه در ذهنیت و باورمان دارد که رابطهها (افراد) را خوب و بد، عاقل و نادان، مهربان یا نامهربان میبیند.
ازاونجاییکه برای ذهن گیجی چندان خوشایند نیست و نمیتواند در مورد شخصی وضعیتی نامشخص داشته باشد، دائم در حال تفکیک، جدا کردن و تقسیم افراد به دایرههای دور و نزدیک است.
به رفتاری جذب میشویم چون از آن لذت میبریم و از دیگری طرد میشویم چون برایمان خوشایند نمیباشد. همین علت باعث میشود که به سمتی بیشازحد جذب شویم و از سوی دیگر بهشدت دور شویم که درنهایت بیتعادلی شکل میگیرد.
چطور میتوان بیتعادلی را تشخیص داد؟
در چندین حالت:
- زمانی که نگهداشتن حد میانه دشوار میشود و رفتارمان دائم در نوسان است؛
- شرایطی که بهسختی بتوان به نظر، رفتار و رویکردی دیدگاه بیطرف داشت؛
- موقعیتی که درک دیگری، ممکن نباشد.
همچنین این شرایط درجایی برای خود و دیگری نمایان میشود که سطح رابطه در کوتاه زمانی، بسیار کم یا بسیار زیاد تغییر بکند. بطور مثال:
- تعداد دفعات دیدار یا شنیدار بسیار زیاد یا کم میشود؛
- میزان دلتنگی بهشدت بالا میرود یا پایین میآید؛
- سطح وابستگی بسیار کموزیاد میشود.
اینها نمودارهای تغییری برای تشخیص رابطههای نامتعادل میباشد؛ یعنی اگر در طول زمان کوتاهی، هرکدامش رشد (بالا و پایین) محسوسی کرد، آنگاه میتوان بیتعادلی در رابطه را انتظار داشت.
منظورم از رشد، سعودی یا نزولی میباشد. رشد به معنی حرکت میباشد. گاهی به بالا سعود و گاهی به پایین سقوط میکند. مثلاً اگر تعداد دفعات دیدار با دوستی از یکبار در هفته بهیکبار در ماه رسید، آنگاه رشد نزولی دارد.
در طبیعت همچنین میباشد. برای رشد، روندی وجود دارد و هرگز یکدفعه نیست؛ مانند روند زیاد یا کم شدن سطح آب، سرد یا گرم شدن در تغییر فصل. درواقع سرعت روند رشد است که میتواند ما را از شرایط بیتعادلی مطلع بکند؛ مانند شدت خشک شدن دریاچهٔ ارومیه، پایین آمدن یکبارهٔ سطح آب و روند تصاعدی انقراض یوزپلنگ.
در مثالهای بالا، زمانی رویدادها توجه برانگیز میباشد که از روند طبیعی خود خارج میشود و میزان رشد سعودی و نزولی آن نامتعادل است.
همین رویه را میتوان در طبیعت رابطههای خود نیز جویا شد. در این شرایط هیچگاه از رشد یا تخریب یکبارهٔ رابطه متعجب نمیشویم چراکه چیزی به نام اتفاقهای «آنی» در رابطهٔ متعادل وجود ندارد و همهچیزی روندی است که بالا و پایین دارد.
اگر در دوری و نزدیکی، کدورت و آشتی یا رفاقت و قضاوت رابطهای، روندی مشاهده میشود آنگاه شرایط برای متعادل کردن آن هموارتر است. ولی اگر بجای توجه به این نکات، فرافکنی کنیم، دنبال مقصر باشیم و در جایگاه قربانی بایستیم، آنگاه نمیتوان چندان امیدی با بازگشت رابطه داشت.
حفظ تعادل در رابطه
روانشناس خوب در کرج
پیشنهادهایی برای تعادل در رابطه:
پذیرش:
بسیاری از مشکلات در روابط زمانی نمایان میشود که ما توانایی پذیرش دیگری به آنچه هست را نداریم. برعکس مایلیم او نیز همانند آنچه ما میپنداریم و میپسندیم رفتار کند. این نگاه از همان تقسیمبندی خوب و بد، زشت و زیبا یا حق و ناحق پرورشیافته است.
پذیرفتن دیگری، شرایطی برای ایجاد صمیمیت و راحتی، حس پذیرفته شدن و امنیت در فرد مقابل میباشد. با نیت پذیرش رفتار، گفتار و کردار دیگری میتوان سعی کرد برچسبها را تا حد توان حذف کنیم و تا زمانی که آسیبی از دیگری به ما نرسد، رفتاری زشت و زیبا، گفتاری خوب و بد یا کرداری حق یا ناحق نیست.
لازم نیست باکسی موافق بود ولی هم زمان نیازی هم به مقابله با آن نیست.
هرچه توانایی پذیرش ما برای دیدگاههای متفاوت بیشتر بشود، مهارت تعامل با محیط نیز افزایش پیدا میکند.
نگاه شامل:
زمانی که ما فردی، دیدگاه یا نظری را بخشی از خودمان میدانیم، پذیرش آن آسان تر میشود؛ یعنی بهجای جدا کردن و تقسیمبندی به خودی و غیرخودی، میتوان آن را بخشی از خودمان دانست. این همان روشی میباشد که در تمام ادیان، ما را به پذیرش خواهر و برادرهای معنوی خود دعوت میکند.
اکنون زمان آن رسیده تا دنیا را با نگاه شامل و سخاوتمندی تسخیر کنیم و نه با جنگ و نیروی خشن.
– سادگورو
گفتوگو:
بهترین روش برای حلوفصل مشکلهای میان دو نفر، گفتوگو میباشد. در این روش اول میشنویم و بعد سخن میگوییم. به ترتیب واژهٔ گفتوگو توجه داشته باش.
حفظ تعادل در رابطه
برای خواندن آخرین مقاله درمورد چرا باید کتاب بخوانیم اینجا کلیک کنید.
نیکا، روانشناس خوب در کرج