چگونه فرزند راستگو تربیت کنیم؟
چگونه فرزند راستگو تربیت کنیم؟
صداقت یعنی، حقیقتگوئی؛ یعنی، گفتن آنچه که رخ داده ؛ یعنی،درستی با خود؛ یعنی، مقابله با اشتباههای خود؛ یعنی، صحبت کردن درباره آنچه فکر میکنیم و عملکردن به آنچه که میگوئیم؛ تا حدی که هیچ تناقض و دوگانگیای بین افکار، رفتار و کلمات ما وجود نداشته باشد.
صداقت، اهمیتی میباشد که فرد به رفتار و روابط اجتماعی خود با دیگران میدهد.
صداقت داشتن یعنی، عدم دوروئی، ریاکاری و رفتارهای ساختگیای که موجب بیاعتمادی نسبت به خود و دیگران میشود.
داشتن صدات در زندگی موجب استحکام و دوام روابط بین افراد میشود؛ زیرا فرد هم چون آینهای شفاف آنچه را که در درون خود دارد، منعکس میسازد.
آموزش صداقت به کودکان مستلزم صرف وقت و شکیبائی میباشد. فراگیری هر مهارتی اگر از سالهای دوران خردسالی و کودکی آغاز شود تأثیری دو چندان روی زندگی او خواهد گذاشت.
والدین میتوانند با تشویق کودکان به صداقت گوئی و گفتن آنچه که واقعاً دیدهاند، صداقت را در آنها پرورش دهند.
نیکا، روانشناس خوب در کرج
مطمئنیم دوست دارید فرزندتان صادق باشد تا اینکه تقلب کند، دروغ بگوید، پنهان کاری یا دزدی بکند. اما بهترین راهکار برای آموزش صداقت به فرزندانتان چه میباشد؟
ممکن است بعضی از والدین تصور کنند که دروغ گفتن در ذات بچه میباشد و این وظیفه والدین میباشد که برای اینکه جلو عادت شدن آن را بگیرند، آنها را برای دروغگویی شان تنبیه بکنند. واقعیت این میباشد که خیلی وقت ها خود والدین زمینه را برای دروغگویی فرزندشان ایجاد می کنند.
این آن اشتباهی است که والدین مرتکب می شوند: آنها با عصبانیت و تهدید با فرزندانشان روبه رو شده و آنها را متهم میکنند. اگر خشن برخورد کرده و بخواهید تنبیه شان کنید، از اینکه واقعیت را به شما بگویند میترسند. اگر احساس امنیت کنند، صادق خواهند بود. پس با آنها با ملایمت رفتار کرده و بر صداقتشان تاکید کنید.
چگونه فرزند راستگو تربیت کنیم؟
در زیر به نمونه هایی اشاره میکنیم تا منظورمان را بهتر متوجه بشوید. تصور بکنید که متوجه شدید که پسر نه ساله تان از یک سوپرمارکت آبنبات دزدیده. دو داستان مختلف برایتان مطرح میکنیم.
۱:
مادر: (با صدایی اتهامی) این آبنبات رو از کجا آوردی؟
فرزند: تو جیبم پیداش کردم.
مادر: از سوپرمارکت دزدیدیش؟
فرزند: نه، من ندزدیدمش!
مادر: ولی من میدونم که اینکارو کردی. خواهرت گفت که دیده این کارو کردی. الان هم داری به من دروغ میگی.
فرزند: نه اون دروغ میگه. من ندزدیدمش.
مادر: پس از کجا آوردیش؟ با دروغی که گفتی دو بار تنبیه میشی.
۲:
مادر: میبینم که یه آبنبات داری. من که اینو برات نخریدم، خواهرت هم گفت که دیده اون رو از سوپرمارکت برداشتی.
فرزند: (به پایین نگاه میکند)
مادر: من اصلاً از خبرچینی کردن خوشم نمیاد، اینو به خواهرت هم گفتم. اما خیلی مهمه که چیزی از جایی بدون اجازه برنداری. اینم خیلی مهمه که هیچوقت به همدیگه دروغ نگیم. میدونی که ما یه خانواده هستیم و صادق بودن تو خانواده خیلی مهمه. تو باید به من اعتماد کنی و منم به تو اعتماد کنم.
فرزند: من منظوری نداشتم. یکدفعه ای شد.
مادر: میدونم عزیزم. احتمالاً شیطون گولت زده. اما من به تو افتخار میکنم که به من راستش رو گفتی. این کار سختیه. حالا بیا با هم به سوپرمارکت بریم تا آبنبات رو بهشون پس بدی.
در داستان اول، مادر فرزند خودش را مجبور به دروغ گفتن میکند. و در چنین مواردی، بیشتر افراد انکار میکنند و حالت دفاعی به خودشان میگیرند چون صادق بودن به ضررشان تمام خواهد شد. در داستان دوم، مادر خیلی روراست موضوع را با پسرش مطرح میکند و بطوری رفتار میکند که می داند فرزندش چه کرده. حالا میتواند روی اهمیت صداقت به عنوان یک ارزش خانوادگی تاکید کند و برای فرزندش توضیح دهد که درک میکند و به او درس صداقت دهد.
برای هر کسی در هر سنی صادق بودن شجاعت میخواهد. بنابراین این وظیفه والدین نیست که به فرزندانشان آموزش دهند که برای گفتن حقیقت شجاع باشند.
روانشناس خوب در کرج
برای خواندن آخرین مقاله اینجا کلیک کنید.